بیتــانوشت

خط خطی های گاه و بي-گاه من...

 

زندگي شايد همين نباشد

April 13, 2007

باز هم مي گفت: "مي داني فلاني جان!

زندگي شايد همين باشد

يك فريب ساده و كوچك

آن هم از دست عزيزي كه تو دنيا را

جز براي او و جز با او نمي خواهي

من گمانم زندگي بايد همين باشد..."

›› اين تكه آخر يه شعر طولاني از مهدي اخوان ثالث (م.اميد) هست كه يه دوست خوب كه خواننده هميشگي وبلاگم هست ديروز براي من فرستاده و گفته تو چرا غمگين شدي؟ با قدرت مشكلاتت رو حل كن و همچنان با صلابت به نوشتن ادامه بده...

ممنون دوست مهربون و همه دوستهاي مهربونم. دارم كم كم پيروز مي شم اما همچنان به گذشت زمان همون راه حل نخستين و آخرين نياز هست...]چشمك ميزنيم[

در برابر اين همه لطف زبونم عاجزه اما نمي تونم نگم كه اين خط خطي هاي من اينقدرها ارزشمند نيست و خيلي ممنون و شرمنده دوستاني هستم كه وقت ميذارند و مي خونند. راستش من خط خطي مي كنم چون از بچگي عادت دارم حرفهامو بنويسم و بعد پاره كنم. الان اينجا خط خطي مي كنم چون از وقتي لاگ مي نويسم، هر وقت حرفي ته دلم هست دلخوشيم شده همين! خيلي وقتها شده كه خط خطي مي كنم و پابليش نمي كنم. يه حسه كه شايد فقط كسي كه وبلاگ مي نويسه بتونه درك كنه. فقط مي تونم بگم از حس سبك شدن سرچشمه مي گيره، حالا روي كاغذي كه قراره پاره بشه يا جايي كه جهاني مي شه يا هر كجا ...! اصلا مهم نيست.

بگذريم...

›› شعر بالا اسمش هست اژدها عفريته اي نامأنوس! از مجموعه در حياط كوچك پاييز در زندان. اخوان پاي دردددل يكي از همبندهاش بنام شاتقي مي شينه كه دخترعمويي بنام طاووس داشته و عاشقانه دوستش مي داشته. اما طاووس يهش نارو مي زنه و براي تصاحب اموالش، موقع مستي ازش امضاء مي گيره و نامردانه ميندازدش زندان. هرچه همه شاتقي رو سرزنش مي كنند كه تقصير تو بوده كه اين دخترعموي فاسق رو دوست داشتي و .... او مي گفته: "من باور كرده ام كه زندگي بايد همين باشد...!"

نه، اشتباه نكنيد اين وصف حال الان من نيست و من عاشق نشده ام و از عشق فريب نخورده ام! همه اينها رو نوشتم تا بگم:

باور من چيز ديگري است،

زندگي شايد همين نباشد!

از ديروز به اين فكر مي كنم كه شايد زيادي زندگي رو جدي گرفتم و هميشه مي خواستم همين نباشه و بجاش همونطوري باشه كه من مي خوام. آيا در توان من هست؟ گمان نكنم. هميشه فكر مي كردم بر خلاف افكار سركشانه اي! كه دارم، به خيلي بايدها و نبايدها تن دادم؛ اما تازه به اين نتيجه ميرسم كه هنوز خيلي چيزهاي ديگه هم هست كه بايد به اون فهرست اضافه كنم، وگرنه هيچ وقت به اصطلاح زمونه خوشحال و خوشبخت نخواهم بود!

Labels:

بیتـــــا  در ساعت 11:53 PM خط خطي كرده لينك ثابت

شرح 2 پيام رسيده:

  • در April 14, 2007 at 11:03 AM Anonymous Anonymous پيام داده...

    سلام خانوم خانوما

    ديشب سينما چهار ، يه فيلمي گذاشت به اسم اميلي

    ببينش !

     
  • در April 14, 2007 at 8:44 PM Anonymous Anonymous پيام داده...

    تو چه درختی هستی که داری با یه نسیم خم می شی ؟ به ریشه هات نگاه کن، به تنه ی تنومندت نگاه کن و به شاخه های پر از برگت. اون وقت می بینی که این نسیم فقط و فقط می تونه برگ هاتو تکون بده ، نه بیشتر

     

Post a Comment

درباره من

تصوير من

تماس با من:


معمولا سر مي زنم:

لينك به جاهاي خوب:

آخرين 140 كاراكتر من در تويتر:

خط خطي هاي گذشته:

بايگاني:

لوگو دوستان:

فرهنگ لغات چند زبانه پاليز
آنتي فيلتر فقط اينجا
طنز نوشته هاي يك ديب دميني شيطون