قاصدک هان چه خبر آوردي؟ از کجا وز که خبر آوردي؟ خوش خبر باشي اما، گرد بام و در من بي ثمر مي گردي انتظار خبري نيست مرا، نه ز ياري ، نه ز ديار و دياري، باري برو آنجا که بود چشمي و گوشي با کس، برو آنجا که ترا منتظرند قاصدک در دل من، همه کورند و کرند، دست بردار از اين در وطن خويش غريب، قاصد تجربه هاي همه تلخ، با دلم مي گويد، که دروغي تو دروغ، که فريبي تو فريب، قاصدک هان، ولي راستي آيا رفتي با باد؟ با توام، آي کجا رفتي آي، راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟ مانده خاکستر گرمي جايي؟ در اجاقي طمع شعله نمي بندم، اندک شرري هست هنوز؟
قاصدک ابرهاي همه عالم شب و روز در دلم مي گريند . >مهدي اخوان ثالث< دانلود تصنيف اين سروده در دستگاه ماهور » فكر كنم اخوان وقتي اين شعر رو سروده يه حال و هوايي داشته مثل حالي كه من اين 10-11 روز دارم، البته شايد هم خيلي بهتر از من...! » از همه دوستاي خوبم كه طاقت ميارند و اين خط خطي ها رو مي خونند و حتي كامنت ميذارند يه دنيا ممنونم، مي خوام به كامنتهاي پست قبلي جواب بدم؛ -ققنوس(مريم) ممنون از صحبتهاي دلگرم كننده ات. مشكل خود خودمم عزيزم، آرماني فكر كردن كار دستم داد بالاخره. دعا كن خدا مثل هميشه باهام باشه و دسته گل از اين گل تر به آب ندم! -پست قبليم يه كامنت داشت از "من". نمي دونم چرا اما به ياد اين اس ام اس افتادم_البته هر معلولي زاييده علتي است!_: 5 راه شاد بودن: 1. داشتن يه دوست خوب مثل من 2. داشتن يه دوست مثل من، 3. داشتن فقط من، 4. داشتن من، 5. من!!! منِ عزيز، خيلي صحبتها من جمله سخنان گهربار از شما شنيدم، خيلي چيزها رو هيچ وقت نگفتيد و نشنيده فهميدم! اما يادم نمياد شنيده باشم "ساده باش اما با مسائل ساده برخورد نکن". اگه اشتباه نكنم اين من رو فقط من مي شناسم. دقيقا يك سال پيش چنين روزي_بيستم فروردين_ خيلي زود خودش رو شناسوند! با همه بار سنگيني كه اين شناختن و دونستن برام داشت بارها و بارها به شير پاكي كه من خورده و باعث شده صاف و روراست باشه و زود خودش رو رو كنه رحمت فرستادم! باور كنيد عين حقيقت رو گفتم. -مريمِ خوبم نبينم ناراحت باشي. ميام مي بينمت و سعي مي كنم احساسات منفيت رو از بين ببرم. فقط يادت نره كه "ان الله مع الصابرين" - مژگان عزيزم پارك لاله رو من اصلا نشنيدم، چه خبر بوده مگه؟! همه جا سلول انفرادي هست دختر جان، حتي در شهرهاي كوچيك. بهت گفتم كه مشكل من از كجا شروع شد]...چشمك مي زنيم[ - دوست جديد جناب اميرسمساري به كلبه محقر بنده خوش اومديد_البته فكر مي كنم يه بار ديگه هم اين طرفي اومده بوديد_فقط ببخشيد كه آشفتگي و عجله و دردسرهاي اين چند وقت فرصت و دماغ كافي رو ازم گرفته، بهرحال شما بهيچ وجه مهمان ناخوانده نيستيد. » يه پيچ گنده ديگه سر راهمه كه مثل هميشه فقط بايد خداي مهربون كمكم كنه تا به سلامت ازش رد بشم... خيلي برام دعا كنيد.
Labels: درددل، خط خطي |
سلام عزيزم
ماجراي پارك لاله اين بودش كه روز سيزده بدر چند نفر رفته بودند امضا جمع آوري كنند واسه تساوي حقوق انسانها ..بعد دستگيرشون كردند
ايشالا اين مشكلي كه داري هم با توكل به خدا و تلاش خودت هرچه زودتر حل بشه و بيتاي شاد و خندان و پرانرژي رو ببينم دوباره