بیتــانوشت

خط خطی های گاه و بي-گاه من...

 

پته تكوني شب عيد

March 19, 2008

فاش مي گويم و از گفته خود دلشادم.................... بنده عشم و از هر دو جهان آزادم

و بدينوسيله هويت خود را فاش ساخته ايم...

Labels:

بیتـــــا  در ساعت 2:04 AM خط خطي كرده لينك ثابت 0 پيام 

شرح 0 پيام رسيده:

Post a Comment

بنزين و ترقه بازي!

August 29, 2007

›› بعد از اين همه سال، بالاخره امشب كمي (!) فكر كردم تا فهميدم ارتباط بين تولد امام ها و جشن هاي مذهبي ديگه و ترقه در كردن همون "ت" اولشونه، به همين سادگي! اي خداي آسمانها كمي درك و شعور بده ما را _لطفا_...!
›› مشكل بنزين مسافران عزيز هم حل شد شكر خدا. حتي اونهايي هم كه بچه هاشون در حسرت شمال موندن كاري نداره من يادشون ميدم (!):
1. كافيه با يك نفر كه با شما دست كم 100 كيلومتر فاصله داره آشنا يا دوست يا فاميل باشيد،
2. بعد از يك نوبت سوخت گيري، كارت سوخت خودتون رو براي اون پست كنيد و به او هم بگوييد متقابلا كارت سوختش را براي شما پست نمايد،
3. حالا مي تونيد به دفعات نامنظم و حساب شده سوخت گيري كنيد، به نحوي كه حتي سيستم هاي هوشمند هم قادر به آناليز صحيح مسيري كه شما نپيموده ايد (!) نشوند،
4. اگه به جواب نرسيديد اين روال را از گام اول دوباره آغاز كنيد!

Labels:

بیتـــــا  در ساعت 12:17 AM خط خطي كرده لينك ثابت 5 پيام 

شرح 5 پيام رسيده:

  • در August 31, 2007 at 5:22 PM Anonymous Anonymous پيام داده...

    سلام
    یکی بهم بگه اشکال از کیه؟
    از فایرفاکس که همش از کش ( به فتح کاف ) استفاده میکنه یا من که وقتی میام اینجا اف پنج رو نمیزنم؟
    وقتی تو آدرس بار میزنی بیتا و خودش آدرس رو میاره و اینتر میکنی و میای یه صفحه نارنجی و سفید میبینی میگی اِ، اینجا کجاست؟
    دوباره آدرس رو چک میکنی و میبینی درسته
    بعد میبینی که بیتا خانم خونه تکونی کردن
    اینجوریاست که چهار پنج تا پستشون رو از دست میدی و یه سر زدن به وبلاگ نیم ساعت طول میکشه
    ;-)
    بک گروند سفید باعث شده که احساس کنم چشمهام واقعا 0.25 کم دارن و عینک خاک گرفته رو مجددا بر روی بینی سوار کنم
    نمیشه قضاوت کرد که کدوم قشنگ ترن ،من این قالب رو انتخاب میکنم آخه قبلیه خیلی بی روح بود این یکی جونداره
    ;-) again
    موفق باشی
    یادمان باشد از امروز اف پنجی بزنیم

     
  • در September 3, 2007 at 12:05 PM Anonymous Anonymous پيام داده...

    قالب جدیدتون اصلا" مبارک نباشه! در حد تیم ملی ضعیفه این قالب جدید :(

     
  • در September 27, 2007 at 6:30 PM Anonymous Anonymous پيام داده...

    سلامممممممم ....... کجا بودی ؟ درس میخوندی :

    توی تاکسی چسبونده بودن ! یعنی گفتن توی تاکسی ممنوهه !

    :دی !

     
  • در November 20, 2007 at 8:28 PM Anonymous Anonymous پيام داده...

    salam Bitaiee
    cheghadr dars mikhooni

    hoom... hei oomadam chand bar coment bezarama ... hei irad migereft ..

    khoobi ? khoshi ? roozegar khoobe ?

    gooshe sheitoon kar, kam kam mikham dobare reload konam o active besham !

    boos Boooos

    felan
    bye
    kolli ham good luck o ina

     
  • در December 8, 2007 at 12:58 PM Anonymous Anonymous پيام داده...

    به نام خدا
    آمدم
    نبودید
    باز هم می آیم

     

Post a Comment

مردي با ميكروفون

August 27, 2007

یه جا خوندم نوشته بود کلمات "سخنراني امام در نوفل نوشاتو" در گوگل فيلتــره! ناخودآگاه به یاد بخش های خواندنی از کتاب دختری از ایران افتادم که چند هفته پیش برای بار دوم یا سوم بازخوانیش کردم.
اين قسمت مربوط هست به حدودا مهر- آبان ماه 1357؛ زماني كه شاه، آيت الله خميني رو از ايران اخراج كرد و ايشون در نوفل لوشاتو فرانسه ساكن بودند:

اکنون همه چهره ی آشنای آیت الله خمینی را می دیدند که در اتاقی کوچک روی قالیچه ای می نشست و در ده ها میکروفون که در برابرش چیده بود سخن می گفت. پیام او، همان پیام آشنای قدیمی، یعنی برقراری حکومت اسلامی بود. آیت الله خمینی قول می داد پس از اینکه فساد و نشانه های امپریالیستی و صهیونیستی از کشور برچیده و حکومت قرآن و قانون جایگزین آن شد، همه ایرانیان به جز بهاییان مرتد، از آزادی سیاسی و مذهبی برخوردار خواهند بود، زندگی برای محرومان صورت تازه ای خواهد گرفت و ضروریات اولیه زندگی، چون آب و برق و نفت و حتی حمل و نقل رایگان خواهد شد. ایرانیان مخالف شاه از همه جای جهان برای ادای احترام به خمینی بزرگ راهی نوفل لوشاتو می شدند. این ایرانیان در بازگشت به محل زندگی خود از ایمان و اعتقاد آیت الله سخن می گفتند و همچنین از سماجت او در مخالفت با شاه و اربابان آمریکایی اش و از تصمیم آیت الله در براندازی بی عدالتی و فساد در اجتماع. اینک همه صدای آیت الله را از رادیوهای دیگر می شنیدند که پی در پی مصاحبه می کرد و برنامه های آینده اش را برای همگان بازمی گفت. رادیو بی بی سی بدون هیچ سانسوری سخنان مخالفان و گزارشی از گستردگی اعتصابات و درگیری های سراسری در کشور را در برنامه های خود پخش می کرد و به اعتراضات و نارضایتی های دولت ایران در این باره اعتنایی نداشت.
فصل سیزدهم- مردی با میکروفون، ص 367





دختری از ایران کتاب خاطرات خانم سَتّاره فرمانفرماییان هست که خانم دونا مانکر ابتدا به انگلیسی تحرير و بعد آقای ابوالفضل طباطبایی به فارسی ترجمه اش کرده. ستاره (با فتح سين و تشدید ت!)، دختر شازده عبدالحسین میرزای فرمانفرما که تا قبل از کودتای 28 مرداد و به قدرت رسیدن رضاخان، از بزرگترین متمولین و صاحبان قدرت زمان خود بوده است.
خانم فرمانفرماییان در این کتاب با بیان صريح، ساده و رمان گونه ای در كنار تعريف داستان زندگي پر فراز و نشيب خودش به شرح وقایع مهم دوره های تاریخی ایران از اواخر دوران سلطنت قاجار تا انقلاب اسلامی می پردازه. جدای برخی دیدگاههای ناسیونالیستی كه تحت تاثير علاقه شدید ایشون به پدر و خاندان فرمانفرماست و بعضی تندروی ها و گاهی حتی آسان گیری ها و متناقض گويي هایي که البته از نظر من تا حد زیادی قابل اغماضند؛ کتاب جالب و متفاوتیه. به نظر من كتاب روراست و صادقيه و تا حد زيادي بي طرف نوشته شده من به همه دوستانم پیشنهاد می کنم با دقت بخونند و خودشون قضاوت کنند.
سعي مي كنم در پست هاي بعدي هم چند خط جالب ديگه از اين كتاب رو بنويسم.

Labels:

بیتـــــا  در ساعت 11:46 AM خط خطي كرده لينك ثابت 2 پيام 

شرح 2 پيام رسيده:

  • در August 27, 2007 at 2:52 PM Anonymous Anonymous پيام داده...

    سلام

    اینم نگاه کن

    http://sarbazevatan.multiply.com/video/item/21

    take care

     
  • در August 28, 2007 at 8:44 PM Anonymous Anonymous پيام داده...

    با عنوان تاپیکت یاد این جمله نامجو افتادم :

    از آسمان میکروفن میبارید ، جبرا"
    گوسفندی هم یکی را بلعید سهوا" !

     

Post a Comment

درباره من

تصوير من

تماس با من:


معمولا سر مي زنم:

لينك به جاهاي خوب:

آخرين 140 كاراكتر من در تويتر:

خط خطي هاي گذشته:

بايگاني:

لوگو دوستان:

فرهنگ لغات چند زبانه پاليز
آنتي فيلتر فقط اينجا
طنز نوشته هاي يك ديب دميني شيطون