اين نامه رو آبراهام لينكلن، شانزدهمين رئيس جمهور آمريكا _جرج دابليو بوش شماره 43 است_ خطاب به معلم پسرش نوشته. آقاي اميرمهدي حقيقت ترجمه كرده و من در وبلاگ سراچه خوندم. جالبه و مختصر و مفيد. بايد حتما خوندش، واسه همين اينجا ميذارم: می دانم که باید بیاموزد همه انسان ها، با انصاف و درستکار نیستند، اما این را هم به او بیاموز که به ازای هر انسان رذلی، قهرمانی هم هست و در مقابل هر سیاستمدار خودخواهی، رهبری از خودگذشته و فداکار. به او بگو به ازای هر خصمی، دوستی هم هست؛
می دانم که باید مدتی وقت صرف کرد، اما اگر می توانی به او بیاموز که زحمت کسب یک دلار، ارزشی بسیار از شادی پیدا کردن پنج دلار دارد. شکست را به او بیاموز و همچنین لذت پیروزی را؛ او را از حسادت برحذر دار و اگر می توانی، راز خنده خاموش را به او بیاموز و از شگفتی های کتاب ها برایش بگو. زمانی هم به او بده تا به راز پرواز پرندگان در آسمان، زنبورها در نور خورشید و گل ها در دامنه های سر سبز بیندیشد؛ به او بیاموز مردود شدن بسیار شرافتمندانه تر از تقلب کردن است. به او بیاموز به نظرات خودش ایمان داشته باشد، حتی اگر همه به او بگویند اشتباه فکر می کند؛ بیاموز که با مردم مهربان ومتواضع، به مهربانی وتواضع رفتار کند و با مردم متکبر و خشن، به تکبر و خشونت. بیاموز به آدم های عیب جو و منفی باف اعتنا نکند؛ بیاموز که قدرت بازو و مغزش را به بالاترین مزایده ها بفروشد، اما هرگز اجازه ندهد برچسب قیمتی بر قلب و روحش آویخته شود. بیاموز گوش هایش را بر عربده های اراذل و زور گویان ببندد، بایستد و مبارزه کند؛ با او به ملایمت ومهربانی رفتار کن، اما او را در آغوش نگیر. چون تنها آزمون آتش است که استیل گرانبهایی را می آفریند. به بودن وزندگی کردن تشویقش کن و بگذار صبر را تجربه کند تا شجاع و بی باک شود. به او بیاموز همیشه عمیق ترین ایمان را به خود داشته باشد، چرا که در این صورت همیشه عمیق ترین ایمان را به نوع بشر خواهد داشت؛ خواهش بزرگی است، می دانم. اما ببین چه کار می توانی برایش بکنی. آخر او پسرک خوبی است. Labels: نامه، لينكلن، عمومي |
سلام خسته نباشید
من منظورتون از پست قبل رو نفهمیدم
اما کاش مینوشتید هر چه در دل داشتید
خوشحالم که دوباره شروع به نوشتن کردین و ما رو از نثر شیواتون بی بهره نمیذارید
خدا نگهدار